همراهان سایت سلام

 

از این به بعد هرشب یک قسمت از داستان های زیبای ایرانی را در اختیار شما عزیزان قرار میدهیم و امیدواریم که نظرشما را جلب کنیم 

 

داستان سهم من نوشته پرینوش صنیعی

خوب حتما نمیخواسته در اولین نامه خودمونی بشه خانم هم که بمن نمیاد راستش منم همین مشلکو دارم و نمیدونم
چطوری شروع کنم.
ول کن حالا بقیشه رو بخون.
دوشیزه محترم.
هنوز بخود اجازه نداده ام که نامتان را بر صفحه کاغذ بیاورم هر چند روزی هزاران بار آنرا در قلبم فریاد میزنم هرگز
اسمی این چنین برازنده و هماهنگ با چهره صاحب آن نبوده.معصومیت نگاه و چهره شما اولین خصوصیتی است که
چشم را مینوازد من به دیدار روزانه شما معتادم آنچنان که وقتی این موهبت از من دریغ میشود نمیدانم با زندگیم چه
بکنم؟
سینه ام
اینه ایست با غباری از غم
تو به لبخندی از این اینه
بزدای غبار
این روزها که از دیدارتان محروم هستم گمگشته ای سرگردانم مرا در این تنهایی با کلامی و پیامی یاد کنید تا دوباره
خود را بیابم. با تمام وجود آرزوی سلامتی مجددتان را دارم، به خاطر حدا از خودتان مراقبت کنید.
سعید
هر دو گیج و مست از کلمات زیبای نامه ساکت و در رویا بودیم که علی وارد شد با سرعت نامه و کتاب را زیر پایم
پنهان کردم. با نگاهی خصمانه و صدایی دو رگه گفت: خانم جون میگه این پروانه خانم برای ناهار می مونه؟
وای نه، خیلی ممنون، من دارم می رم.

ادامه داستان در ادامه مطلب موجود می باشد.


twin-دانلود رایگان فیلم،سریال،موزیک،انیمیشن و . داستان ,خانم ,نامه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اندرومدا آلفا موزیک | دانلود آهنگ جدید بلاگیفا | دانلود فیلم و سریال | سوالات درسی دانلود بی پایان پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان تم ولی عصر راهنمای مشاوره ای در زمینه روانشناسی EMDADBAZAR امداد بازار